بردیا بردیا ، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

خورشید کوچک خانه مامان و بابا

بابا می نویسد

  از طرف بابا وهاب به بردیای عزیزم:                                         برات قصه میگم تا که بخوابی دیگه اشکی نریز نکن بیتابی میگم حکایت بره و گرگه برات میگم که دنیا چه بزرگه بخواب ای کودک من گریه بسه از اشکای تو این قلبم شکسته نذار مروارید چشمات حروم شه لالایی می خونم تا شب تموم شه لالایی کن لالایی کن لالایی تویی که پاکترین خلق خدایی لالایی کن گل ...
20 تير 1390

بدون عنوان

سلام عزیز مامان امروز موفق شدم عکسهای نوزادیت برات گذاشتم . تو روز به روز داری بزرگتر و شیرینتر و دوست داشتنی تر می شی من شاهد بزرگ شدن تو  و تو مشغول بازی کردن های خودتی خاله رزی و خاله سولماز برات نظر گذاشتن .     ...
20 تير 1390

ثبت وبلاگ خورشید کوچک خانه ما

سلام مامان جون من امروز که این وبلاگ برای تو می نویسم تو 15 ماهه هستی من در این 15 ماه روزهای خیلی خوبی را با تو سپری کردم و خاطرات شیرینی با تو دارم .   من در تاریخ 9تیر ماه سال 1388 دکتر مقومی در شیراز به من گفت که من باردارم من از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم به اولین کسی که خبر دادم مامان جون (ژیلا)وخاله رزیتا بود که خیلی خوشحال شدن با شنیدن این خبر .   الان می خوام عکسهای نوزادی تو رو برات بزارم. ...
20 تير 1390
1